محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

محمدامین دنیای مامان و بابا

دلنوشته های مادرانه

محمدامینم , ستاره ی درخشانم امروز که از خواب بیدار شدم و صورت همچو ماه تو را در کنارم دیدم به یاد آوردم روز های زیبایی را که با هم سپری کردیم . روز هایی که پر بود از خاطرات شیرین من و تو, روزهایی که هیچوقت فراموش نمی شوند. روزی که تو به دنیا آمدی را هیچوقت فراموش نمی کنم , آن روز که برای اولین بار دستت را در دستم گرفتم بهترین و شیرین ترین لحظه در زندگیم بود و تو چون زیبا فرشته ای آرام در کنارم خوابیده بودی.   محمد امینم , عزیز دلم , روز هایی که در انتظار بزرگ شدنت لحظه شماری کردم , روزهایی که چشم از خواب باز کنی و بهترین ها را برای مادر هدیه دهی . لبخند زیبایت را , تنها نشستنت را , چهار دست و پا راه رفتنت را...
13 بهمن 1392

مثل پرنده

مانند پرنده باش که روی شاخه می نشیند و احساس می کند که شاخه می لرزد. ولی به اواز خود ادامه می دهد چرا که مطمئن هست بال و پر دارد.   زندگی کن حتی اگر بهترین هایت را از دست داده ای . زیرا این زندگی است که بهترین های دیگر را برایت می سازد.   بیچاره سنگی که از دست کودکی به سمت قناری رها می شود ,نمی داند بال قناری را بشکند یا دل کودک را...     ...
8 بهمن 1392

هدیه الهی

محمد امینم! بهترین هدیه خدایم! معصوم و پاکی,جلوه ی کوچکی از محبت و زیبایی خدایی,تا آن زمان که قلبم می تپد در کنارت می مانم و شادی تو ضامن بقای من است.   ...
6 بهمن 1392

آتلیه عکس های جوجویی1

ببینید چقدر جیگر شدم.   این عکس رو وقتی رفته بودیم مشهد گرفتیم,نه ماهه بودم .     اینجا یه کمی کوچولو هستم .فکر کنم 7 ماهه باشم.شاید... دقیقا یادم نیست.     اینجا هم با مامانی و بابایی رفته بودیم کوه. جاتون خالی هوا خیلی خوب بود.     این عکس رو هم تازه گرفتم , رفته بودیم پارک ساحلی ولی هوا خیلی سرد بود.     اینجا هم داشتم واسه مامانم دالی می کردم که یهو مامان ازم عکس گرفت. ...
5 بهمن 1392

عاشق یک لحظه نگاهتم

ساده هستم,ساده می بینم,ساده می پندارم زندگی را,نمی دانستم جرم می دانند ساده گی را, ساده گی جرم است ومن مجرم ترین مجرم شهرم, ساده می مانم و ساده می میرم ,اما ترک نمی گویم پاکی این ساده گی را.   ...
4 بهمن 1392